روحِ تو شیرینیِ تابستانها
و خنکیِ آب برای چمن است
روحِ من گلی تنها و مردّد
که قدرِ آب و تشنگی میشناسد:
گاه از میانِ فوّارهها میگذرد
گاه در بیابانها سرگردان است
از آمیزشِ من و تو
-روحی بلند و بسیارخواه و بسیاربخشنده
و روحی مردّد و مردود-
گلی زاده خواهد شد
با عمرِ کوتاه
و عطرِ سرشار
25 اردیبهشت 1395