خش ... خش ... پیچ رادیو [نثر داستانی]
گوینده اول:
حالا وقتِ اون رسیده که به وعدهمون وفا کنیم و اون فیلم رُ خدمت شنوندههای عزیز معرفی کنیم. اسم فیلم هست «خیابان، هر روز» که منتقدها نظرات زیادی دربارهش ابراز کردن و تماشای اون رو به شما شنوندهی عزیز توصیه میکنم. این فیلم، برندهی هفت... هفت چیزِ بلورین...
گوینده دوم:
اُسکُل...
گوینده اول:
بله، برندهی هفت اُسکُلِ بلورین از جشنوارهی کنجر هست.
گوینده دوم:
و البته این رُ اضافه کنیم که اسکل بلورین از ابداعاتِ تازهی جشنوارهی کنجر هست.
گوینده اول:
خیلی ممنون که توضیحات تکمیلی رُ دادید.
گوینده دوم:
خواهش میکنم.
گوینده اول:
یه چیز عجیبی که دربارهی این فیلم مطرح شده این هست که نمیدونم چرا دیدنِ این فیلم برای افراد زیرِ خط فهم ممنوع شده.
گوینده دوم:
البته ممنوعِ ممنوع که نیست...
گوینده اول:
منظورم اینه که جنس فیلم به گونهای هست که این افراد نمیتونن فیلم رُ ببینند.
گوینده دوم:
و علتش هم این هست که
... خش ... خش ... خش ...
راننده پیچِ رادیو را پیچید توی کوچهی بنبست.