لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اروتیک» ثبت شده است

 

آن‌جا که زمان بگذرد و گذرِ زمان را احساس کنم. آن‌جا که زیبایی در معرضِ نابودی است. آن‌جا که مرگ در همه‌چیزی هست و احساس شود. آن‌جا که عینیت با تمامِ خشونت و آشتی‌ناپذیری‌اش حضور دارد. آن‌جا که من هستم اما حضورم از کلمه نیست. حضورم محضِ حضور است. عینِ محض.

-

من بسترم که زیبایی و زمان با هم بخوابند ،و عینیت این کنش است. می‌دانم که عینیت اروتیک است. عینیت لحظه‌ای ناپایدار است .و عینیت جنبش و تحرک و رخوت و سکون و سکوت و سنگینی است.

 

22 شهریور 1394

 

۰ نظر ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۳
محمدحسین توفیق‌زاده

تنهای فرورفته

[اروتیکپارهها]

 

داغ میغلتیم در هم

خیسِ عرق

گوشت درد میکشد

 

میبوسمت با انگشت

و آبِ برهنه در صدای نفسهایمان میلرزد

 

شب را فشار میدهی به من

شیرِ داغ فواره میزند به تاریکی

و به سایههای عرقکرده فرو میرود

 

لبها لزج و لباسها پاره

رانها به بوسه آغشته

و بستر از غلتیدن آشفته

 

لبههای بوسه بر تنِ تاریک و خراش

و فوارۀ پرفشارِ گوشت

و صدای لرزانِ ران

 

بر تنِ من چه میگذرد؟

این دردِ خیس

این همه بوسههای نیم‌مکیده

و این لرزه‌های پاره‌پاره...

به‌جای من آه می‌کشی یا

این صدا

تنها سایۀ تنفسِ توست؟

 

بگذار بستر از سفتیِ تن‌هامان درد بکشد

بگذار انگشت‌های لرزان‌مان را به هم فشار دهیم

و آن‌قدر بی‌لباس نفس بکشیم

که دردِ بوسه را فراموش کنیم

 

تنت را فشار می‌دهم

تنم را فشار بده

فرو برویم

 

شیوۀ نوشتار: انتخابِ تصادف‌ها (شبیه به شیوۀ ساختنِ شعرِ دادائیستی با کلماتِ از پیش موجود که شانسِ هرکدام برای حضور در شعر به‌اندازۀ دیگری است.)

 

10 شهریور 1394

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۱۴
محمدحسین توفیق‌زاده