لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است


تو صفحۀ پاکی و من نمی‌بینم

 

در این بزرگ‌راهِ نماندن

که

رفت رفت رفت

کجاست روزنِ بن‌بست

کجاست روزنِ آواز

 

وصال بن‌بست است

و بوسه چک چکِ آب

در ظلماتِ کوچۀ بن‌بست

 

اگرچه کورم و ظلمت فراگرفته جهان را

اگه چه صفحۀ پاکی

تو را به چهچه و آواز

می‌خوانم

 

اگرچه راهِ نماندن

اگرچه

رفت رفت رفت

 

 

25 آبان 1395

۰ نظر ۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۳
محمدحسین توفیق‌زاده


از ظلمات که می‌گذشتم

شاملو را دیدم

روی شاخه‌ای که به‌سوی نور

فریاد می‌کشید

نشسته بود

 

18 آبان 1395

قصردشت

۱ نظر ۱۸ آبان ۹۵ ، ۲۳:۴۱
محمدحسین توفیق‌زاده


 

ذهنِ ما تغییر و تغیرهای عینیت را با ابزارِ تصویر(مدل)سازی مهار می‌کند؛ یعنی از هر شیءِ عینی، تصویر یا مدلی کلی (بی‌شاخ‌وبرگ، بی‌رنگ، پیرنگ) برمی‌سازد تا بتواند برای شناختِ جهان، گزاره‌های مطلق (دربرابرِ نسبی) اختراع کند.

یعنی ذهن بدونِ استفاده از گزاره‌های مطلق، نمی‌تواند شناختی از جهان کسب کند تا برپایۀ آن شناخت، قانون وضع کند. نمی‌تواند در جهانِ دائماًدرتغییر، جایگاهِ خودش را بفهمد.

پس، از هر چیز، تنها مدل یا تصویری ذهنی و بی‌جزئیات در خود حفظ می‌کند و تفاوت‌ها و تغییرها را در نظر نمی‌گیرد.

بنابراین، هر تفاوت یا تغییر، تهدید و بحرانی حیاتی دربرابرِ تصویرِ ذهنی ست.

 

در موقعیتِ بحرانی، یعنی وقتی تصویرِ ذهنی با تغییر و تفاوتی عینی تهدید می‌شود، یکی از این دو برای تصویرِ ذهنی اتفاق می‌افتد:

یا به همان شکلِ پیشینِ خود باقی می‌ماند،

یا متناسب با آن تغییرِ عینی تغییر می‌کند.

مسلم است که واکنشِ اول، حاصلِ تنبلی و از جنسِ گریز است و حرکتِ دوم، حاصلِ پویایی و از جنسِ جسارت.

(البته باید در نظر داشت که هیچ کدام از این چهار تعبیر (گریز، تنبلی، جسارت، پویایی)، لزوماً و ذاتاً منفی یا مثبت نیستند.)

گاهی برای نگه‌داری از یک تصویرِ ذهنی، عینیتی را انکار می‌کنیم و گاهی تصویری ذهنی، دربرابرِ عینیتی فرومی‌پاشد.

 

12 آبان 1395

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۳۶
محمدحسین توفیق‌زاده



آتشی که من دیدم

در چشمِ تو

چه بود

چه می‌دیدی

که می‌سوخت

 

12 آبان 1395

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۳۲
محمدحسین توفیق‌زاده


 

پیش از این (شاید دو سال پیش بوده باشد) جایی نوشته‌ام: «اشیا آینه نیستند؛ پنجره اند. و ما هم ناظر ایم، هم منظره.»

منظورم از این گزاره این بوده است که ما از پنجرۀ اشیا به خودمان نگاه می‌کنیم، نه در آینۀ اشیا.

در تعبیرِ آینه، تصویرِ ما در اشیا، مجازی و ناپایدار و عرضی ست؛ اما در تعبیرِ پنجره، آن‌چه می‌بینیم، واقعی، قائم‌به‌ذات و پایدار است.

در حالتِ آینگی، تا ما برابرِ اشیا نباشیم، یعنی تا قصدِ دیدنِ خودمان در اشیا را نکرده باشیم، تصویرِ ما وجود ندارد؛ اما در حالتِ پنجرگی، منظره پیش از قصدِ ما وجود دارد؛ چه به آن نگاه بکنیم، چه نگاه‌اش نکنیم.

 

12 آبان 1395

۲ نظر ۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۳۱
محمدحسین توفیق‌زاده


آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند

 

دردم نهفته بِه ز طبیبانِ مدّعی

باشد که از خزانۀ غیب‌ام دوا کنند

 

معشوق چون نقاب ز رخ درنمی‌کشد

هرکس حکایتی به تصوّر چرا کنند

 

چون حسنِ عاقبت، نه به رندیّ و زاهدی ست

آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند

 

بی‌معرفت مباش که در من‌مزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند

 

حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد، چه‌ها کنند

 

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحبدلان حکایتِ دل خوش ادا کنند

 

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

 

پیراهنی که آید از آن بوی یوسف‌ام

ترسم برادرانِ غیورش قبا کنند

 

بگذر به کوی میکده تا زمرۀ حضور

اوقاتِ خود ز بهرِ تو صرفِ دعا کنند

 

پنهان ز حاسدان به خود ام خوان که منعمان

خیرِ نهان برای رضای خدا کنند

 

حافظ! دوامِ وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

 

پ.ن:

دفترِ دانشِ ما جمله بشویید به می

دفترِ دانشِ ما جمله بشویید به می

دفترِ دانشِ ما جمله بشویید به می

بشویید به می

بشویید به می

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۵ ، ۱۸:۳۰
محمدحسین توفیق‌زاده