1.
دیگر در کوچه ها سنگی نیست
اما پنجره ها هستند
اما ساکتند
15 مهر 1393
2.
نمی گردیم
و نمی یابیم
او
هنوز همان جا ایستاده است
15 مهر 1393
۲ نظر
۱۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۰۹
1.
دیگر در کوچه ها سنگی نیست
اما پنجره ها هستند
اما ساکتند
15 مهر 1393
2.
نمی گردیم
و نمی یابیم
او
هنوز همان جا ایستاده است
15 مهر 1393
1.
دو نور
از دو سوی
ظلماتِ جاده را جر داد.
دو مرد
از دو ماشین پیاده شدند
بی سلام
روبروی هم ایستادند
و بی کلام
به سرِ هم شلیک کردند.
خون بر خاک و ریگِ
جاده پاشید
و جسدها فرو ریخت.
لاک پشتی از ظلمت درآمد
و از نور گذشت
نور ایستاده بود.
12 مهر 1393
2.
مرگ به مرد رسید.
آخرین آجر از دستِ مرد رها شد
دیوار، نا
تمام شد
و مرد رها شد.
آفتاب سخت بود
و بر کفۀ پشتِ سرِ مرد
دیوارها...
زیر هر دیوار
سایه ای آسوده.
جاده آفتاب بود
و مردِ آفتاب سوخته به مرگ رسید.
12 مهر 1393