سرگردان [یادداشتِ شخصی]
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ
پارسال سالِ صعودِ من بود. حالا امسال فرصتی پیش آمده که سقوط کنم. چرا نکنم؟
وقتی به چشمهایت و حرفهای راستی که ناخودآگاه گفتهای و از زیرِ زبانت دررفتهاند فکر میکنم، احساس میکنم فریب خوردهام. بعدش فوری میفهمم چقدر فریب خوردهای.
فکر میکردم سرگرانی. حالا میدانم که سرگردان بودهای.
حکایت
آوردهاند که در دورانِ ابوبکرِ سعدِ زنگی، پادشاهِ خوبان گدایی میکرد.
15 مهر 1395
۹۵/۰۷/۱۵