زندگی و شعر
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ
در ظلمات نشسته بودم
تنها
تشنه
اما نمیدانستم
و هیچ غمی نداشتم
کسی آمد
چراغی به من داد
چه اندوهِ دور و درازی است
با چراغی روشن
در ظلمات گم شدهام
13 آبان 1394
در ظلمات نشسته بودم
تنها
تشنه
اما نمیدانستم
و هیچ غمی نداشتم
کسی آمد
چراغی به من داد
چه اندوهِ دور و درازی است
با چراغی روشن
در ظلمات گم شدهام
13 آبان 1394