لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

بدان

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ

من از سلامتِ بیهودۀ تو بیزارم

و از تو که هیچ نمی‌دانی

و از تو که ندانسته

تنت را خراب می‌کنی

 

بدان

و آن‌گاه خود را بکش

در آن هنگام است که تنِ نابودت را

بغل می‌کنم

و با تو از زندگی حرف می‌زنم

 

8 مهر 1394

۹۴/۰۷/۰۸
محمدحسین توفیق‌زاده

دانایی

سروده ها

نظرات  (۱)

۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۳ شایان تدین
" من از سلامتِ بیهوده ی تو بیزارم"

پیش از این ها بیش از این ها معترفِ بیماری خود بودم. 
در بستر رابطه هایم با دیگری اما باری جدا و موزمارانه گفتم

_خب باشه. من بیمارم. ولی حرفم اینه که با بیماری مشکلی ندارم و پذیرفتم اش و فراتر از اون، منِ به شدت بیمار، از همه ی دیگرانِ "خودسالم پندار" سالم ترم!

و چه بی نهایت از سلامت پنداریِ همه ی دبگران و "دیگری" بیزارم!
پاسخ:
الان که بعد از هفت ماه اینُ می خونم می بینم چه رنجی تو این کامنت هست :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی