به پاسدارانِ سایهها [یادداشتِ شخصی]
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ
تنم سراسر خراشها و زخمهاست و لباسِ خونیام بوی غرور میدهد. هزار سایهبان تنم را به خود میخوانند اما در خفقانِ آفتاب ایستادهام. در خفقانِ آفتاب میدوم. در خفقانِ آفتاب ادامه میدهم. بسوزم. به سایهبانها ارتباطی ندارد.
15 شهریور 1394
۹۴/۰۶/۱۵