لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

در تاریکی

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ

1.

با تصورِ دختری مست

که لخت بهسوی شهر میدود

در تاریکی

جلق میزنم.

 

2.

لخت میشوم

تا نگاهم کنی-

جلق میزنی.

 

11 خرداد 1394

 

۹۴/۰۳/۱۱
محمدحسین توفیق‌زاده

سروده ها

نظرات  (۵)

اولی فوق العاده بود واقعا تصویر زیبایی بود دومی رو نمیدونم
آیا تلاش برای به کارگیری کلمات تابو از شاعرانگی شعر نکاسته؟
پاسخ:
خودم برعکسم. دومی بهتره از اولی برای خودم.
شاعرانگی چیزی نیست که کاسته بشه. یه متن می تونه کم یا زیاد از شاعرانگی بهره مند باشه یا نباشه اصلاً.
کلمات تابو از شاعرانگی کم نمیکنن تلاش برای به کارگیریشون کم میکنه
کلا تلاش شاعرانگیو از بین میبره
پاسخ:
گفتم. شاعرانگی کم نمیشه. فقط می تونم بگم متنی به شاعرانگیِ بیشتر یا کمتری دست پیدا کرده. نه این که شاعرانگیِ متنی کم شده یا زیاد شده به این دلیل اون دلیل.
تعریفت از شاعرانگی با تعریفِ من فرق داره. توی تعریفِ من، کاری ندارم که نویسنده تلاش کرده یا نه. اصلاً نویسنده چه خریه. کارتُ کردی برو پی کارت دیگه پیدات نشه این طرف.
دیگه نوبتِ منه. شاعرانگی طرفِ منه. نه طرفِ نویسنده. نه طرفِ متن.
اتفاقاً باید تلاش کنم. اگر شاعر نباشم، نمی تونم از شاعرانگیِ یه شعر چیزی بهفمم. همون طور که شاعرانگیِ مثلاً رؤیاییُ درک نمی کنم و نمی کنند خیلی های مثلِ من. چون مثلِ اون به شعر نگاه و اندیشه نکردیم و نمی کنیم و نمی خوایم بکنیم هم.
آره اینو قبول دارم که حق با مخاطبه و خوانش مخاطبه که مهمه خود نویسنده هم بعد از خلق اثر یه مخاطب معمولیه
با رویایی همین مشکلو دارم. واقعا اعتراف میکنم نمیفهممش. تو دفتراش با هزار زحمت چارپنج تا شعر خوب پیدا میکنم
پاسخ:
درکِ ما از مدرنیسم مشکل داره. با نیما هم همین مشکلُ داریم. چرا مثلاً با شاملو نداریم؟ چون به اندازۀ نیما مدرن نیست.
مهم نیست که مدرنیسم خوبه یا نه و ما باید به سمتش بریم یا نریم. مهم اینه که درکِ ناراستی ازش داریم.
مدرنیسم نخبه گرا، خودمحور، ضدمخاطب، ضدِفهم ـه.
ذهنیتِ ما از شعر چیزِ دیگه ای میخواد: مفهومِ روشن یا حداقل به راحتی روشن شونده. مدرنیسم بر ضدِ همین قد علم کرده بود. "من باید چیزی بنویسم که آسون نوشته بشه ولی سخت فهمیده بشه." اینُ نیما میگه.
نمونه های مدرنیسم مطلق؟
پاسخ:
جیمز جویس. فالکنر. ویرجینیا ولف. بورخس. توی داستان نویسی.
توی شعر نمی تونم بگم چون نمی دونم؛ فازش متفاوته.
کمی خارج از عادت بود
 طعم گسی داشت،اما همانیست که باید باشد و این قسمت خوب ماجراست
پاسخ:
ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی