خشاخش
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ
ماشین ها
در ترافیک خاموش
ایستاده اند
با مسافرانی
ابدی
مرده با چشم های باز
ظلمات
با شکاف های هوس انگیزِ زنانه اش
در پیاده رو دراز کشیده
بنفشه های فلزیِ بلوار
با اشک های خشک می گریند
و مرد تنها
با نورِ میرای دستانش
قدم کشان نزدیک... دور می شود
زنجره ها به شکاف ها می گریزند
و دیگر همه چیزی ساکن است
و کسی نمی داند
در این ظلماتِ درازکشیده تا ابد
این خشاخش
زاییدنِ انکار است یا
جنبیدنِ همیشۀ شهر
25 فروردین 1394
۹۴/۰۱/۲۶