سه گانه آدم
شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ب.ظ
در سکوتِ از خواب لبریز
و شبِ از زباله،
زمین
در کنجِ کوچه ای
آدم را از دل
تف می کند بیرون:
چنان بلند است
که بالِ پیرهنش بر سرِ آسمان خراش ها می ساید
با گام های بلند راه می رود
و می رود
*
از زخم های کفِ پایش
ماهیان سرخ بیرون می جهند
بر تابۀ تفتۀ کویر
به تقلّا جان می دهند
دود می شوند
ابر می گیرد
و بارانِ ماهی های آبی آغاز می شود
آنک
از کویری
دریاشدن
تا کمرگاهِ آدم
*
کجاست تُف گاهِ من
تا حق گزارش باشم
با گام های بلند ؟
کدام کنجِ کدام کوچه ... ؟
14 دی ماه 1392
۹۲/۱۰/۱۴
با یک غزل منتظرت هستم