لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

شب و سنگ

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ق.ظ

زبان بگشای !

سنگی می گفت .

به ناگاه

وا شد پنجره ای

و سنگ

در شب

گم شد .

پنجره گفت : « کجایی ؟ »

شب گفت : « همین جا ! »

 

3دی ماه 1392

۹۲/۱۰/۰۳
محمدحسین توفیق‌زاده

سروده ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی