لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

ام

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۱۳ ق.ظ

من نیستم !

این

مچاله ی من است

آخرین نامه ی عاشقانه ای

که بر پوستم نوشتم

سال ها پیش از آن که

شکم مادرم را بدرم

( انسان ها هم

همین گونه به دنیا

می آیند ؟ )

سیر ایستاده بودم

و لاشه ی خونینِ گوسفندِ فربه

داشت بو می گرفت

دندان هایم چه تیز بودند آن روز

اکنون که

گیاهی بیش نیستم

در حالِ زرد ،

گرگانه کاش

دهانِ این گوسفند را

دست کم

می دریدم-

 

درید ام !

 

3 دی 1392

 

۹۲/۱۰/۰۳
محمدحسین توفیق‌زاده

سروده ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی