ام
سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۱۳ ق.ظ
من نیستم !
این
مچاله ی من است
آخرین نامه ی عاشقانه ای
که بر پوستم نوشتم
سال ها پیش از آن که
شکم مادرم را بدرم
( انسان ها هم
همین گونه به دنیا
می آیند ؟ )
سیر ایستاده بودم
و لاشه ی خونینِ گوسفندِ فربه
داشت بو می گرفت
دندان هایم چه تیز بودند آن روز
اکنون که
گیاهی بیش نیستم
در حالِ زرد ،
گرگانه کاش
دهانِ این گوسفند را
دست کم
می دریدم-
درید ام !
3 دی 1392
۹۲/۱۰/۰۳