لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است


پدران و مادرانِ ما به ما یاد نداده‌اند چگونه عشق بورزیم؛ حتی عشق‌ورزیدن را ندیده‌ایم.

اما این تنها یک سوی قصه است.

سوی دیگر این است که ما از یکدیگر بسیار می‌ترسیم.

پس به جای تمرینِ عشق‌ورزیدن در مرابطه، برای یادگرفتن‌اش به سراغِ منابعِ ناقصِ دیگر می‌رویم؛

از همه ناقص‌تر، هنر.

این می‌شود که یا در رابطه‌هایمان عشق نمی‌ورزیم،

یا از ترس، نابودش می‌کنیم.

 

21 مهر 1395

۵ نظر ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۰:۵۸
محمدحسین توفیق‌زاده



هنرمند [شعرِ منثور]

 

اسکار وایلد

محمدحسین توفیقزاده

 

شامگاهی بود. آرزو به روحش درآویخت که تندیسی بسازد از «شادیِ گریزپا». پس به جستوجوی برنز در جهان افتاد؛ جز به برنز فکر نمیکرد.


اما همه برنزهای سراسرِ دنیا ناپدید شده بود ؛و ذرهای برنز هیچکجای جهان پیدا نمیشد ،و ذخیرهای نبود جز برنزِ مجسمۀ «اندوهِ ابدی».


مجسمهای که خودش، با دستانِ خودش ساخته، بر آرامگاهِ محبوبِ زندگانیاش گذاشته بود. مجسمه‌‌ای که از جانِ خود ساخته بود و بر آرامگاهِ آن عزیزترین گذشتهاش نهاده بود ،و میتوانست نشانِ عشقِ نامیرا و نمادِ رنجِ بیپایانِ مرد باشد .و جز برنزِ این مجسمه، در تمامِ جهان، برنزی نبود.


مجسمۀ خود را برداشت و در کورهای عظیم گذاشت؛ سپردش به آتش.


پس آنگاه، از جسمِ مجسمۀ «اندوهِ ابدی»، تندیسِ «شادیِ گریزپا» را بیرون کشید.

 

From: The poems and fairy tales of Oscar Wilde, The Modern Library, New York



۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۱
محمدحسین توفیق‌زاده

 

لحن مذهبی کیفیتی است در دیدِ هنرمند نسبت‌به موضوع که در آن، هر شیء و کنش و تصویر و رنگ، مذهبی است .و منظورم از مذهبی‌بودنِ نگاهِ هنرمند، نه حضورِ آیه و حدیث، بلکه شناختِ جهان بر اساسِ الوهیت و جهان‌بینیِ واقعی است. در انواعِ نگاهِ دیگری که سراغ داریم، مثلاً در دیدِ سـ*سی و جهان‌بینیِ جنسی، هر چیزی ابژۀ جنسی است ؛یا در نگاهِ کمدی و طنازی، هر چیزی ماده و در عینِ حال، تجلی‌گاهِ شوخی و طنز است.

اما لحنِ مذهبی نیازی به موضوعِ مذهبی ندارد. لحنِ مذهبی در ذهنِ من، همان لحنِ عینی و بی‌واسطه است. معطوف به حق (همان عینیت) است؛ بی‌نام، تفسیرناپذیر، خشن، نامنتظَر.

 

17 شهریور 1394

 

۱ نظر ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۸
محمدحسین توفیق‌زاده