لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مبتذل» ثبت شده است


 

هی مرده‌ای هی دردِ من تقطیر می‌گردد

هی زنده‌ای... کی خوابِ من تعبیر می‌گردد؟

 

از لقمه‌های خنده و دست و لبت دورم

من گشنه‌ای هستم که از خود سیر می‌گردد

 

انتِ حبیبی جملۀ بی‌فعلِ بی‌پایان

هستی ولی فعلی که در تقدیر می‌گردد

 

با من نخوابیدی ولی در خوابِ من لختی

ارضای تن. تنها. توهم. ک...ر می‌گردد

 

دنبالِ تو آن‌جا که هرگز نیستی هستم

پیداییِ تو تا قیامت دیر می‌گردد

 

پ.ن: یک شعر به قصدِ ابتذال و ضعف :|

4 مهر 1394

۱ نظر ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۸
محمدحسین توفیق‌زاده