لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپیدها» ثبت شده است

اسمت را نوشتم

و خط زدم

خط ها را کنار زد

برخاست

تو را خط زد

خط ها را کنار زدی

برخاستی

و با خودکاری سفید

مرا خط زدی

خط ها کنار نرفت

دیوار بود

صاف و سرد

سفید

 

اسمت راه شد

شاید دیوار هم

راهی باشد.

 

15 خرداد 1393

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۷
محمدحسین توفیق‌زاده

بهشت عدالت نیست

بهشت آماده شده ای برای تو نیست

و خدا عادل نیست

اگر تو بوی بهشت بشنوی .

خواب ، شکستنی است

اتوبوس های دوردست ، برنشستنی

زنجیرِ دست های بیهوده ، گسستنی

دیوارهای پرسپکتیوِ شهر اما ...

آجرها ...

سرها ...

 

2 دی ماه 1392

 

۰ نظر ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۴
محمدحسین توفیق‌زاده

بُزی

ایستاده بر دو پای

برگ های تک درخت میدان شهر را

می خورد .

به سمتش می روم

سلامم می کند

پاسخش می دهم

گله می کند که

از گلّه اش بیرون افگنده اند

-        چرا ؟

-        مُرده ام !

 و موهای سفیدِ گردنش را که کنار می زند

جای دندان گرگ

هویدا می شود .

-        پس چطور این جایی هنوز

اگر که مرده ای ؟

-        این جا جهانِ دیگرِ من است

و این درخت ...

... به دو پا می ایستد دوباره و خوردن ...

-        عدالتِ خداست !

 

30 آذرماه 1392

۰ نظر ۳۰ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۲
محمدحسین توفیق‌زاده