لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمضان» ثبت شده است


 

شب‌مان بی آن که بخواهیم خودش قدر می‌شود.


نه که اصلاً نخواهیم.


عمدتاً به‌دلیلِ جنبۀ روحانیِ تن‌مان، خواستارِ کمال، که همان وحدت باشد، هستیم.


تا وقتی دوگانگی و تضاد در وجودمان جولان دهد، هیچ شبی قدر نخواهد شد.


اما خوش به حال‌مان وقتی وحدت به‌مان رو می‌کند؛ هر شب که هیچ، هر لحظه قدر است.


و چه می‌دانی که شبِ قدر چیست؟


شبِ قدر، شبِ اتصال و وحدت است. شبِ بینشِ هستی و نیستی. شبی که از هستیِ محض یا نیستیِ محض رها ایم و از خویشتن‌پرستی آزادیم و با بینشی سرشارتر به خود نگاه می‌کنیم. به این دایرۀ مدام‌چرخنده. به این مجموعۀ هستی و نیستی.


شبِ قدر، شبِ گریه‌های شادی‌آور و شادی‌آورده ست. هر شبی که این طور باشد، قدر است؛ چه در رمضان، چه در هر ماهِ دیگری.


این که شبِ قدر در شب‌های رمضان پنهان شده، نشان از چیزِ دیگری دارد. رمضان ماهِ زندگی ست؛ با تمامِ حِرمان‌ها، حسرت‌ها، خستگی‌ها، سرکوب‌ها و لذت‌ها اش. نمی‌گوید شبِ قدر در این رمضانِ ظاهر است. می‌گوید هرگاه تو رمضان را در خودت ظاهر کردی و حاضر دیدی، شبِ قدر در آن پنهان است؛ درک‌اش کن.


باز نمی‌گوید که از این رمضانِ ظاهر هم غافل شو. در این رمضانِ ظاهر هم شبِ قدر پنهان است؛ دریاب‌اش.


غایتِ رمضان، از هستیِ محض یا نیستیِ محض رهاشدن ،و یافتنِ آن بینشِ متناقض است. مجموعۀ درهم‌تنیدۀ نخوردن و خوردن، عبادت و غیرِعبادت، سرکوبی و لذت. رمضان اگر غایتِ آمالِ هر زنده باشد چه زیبا ست. آماده‌شدن برای یافتنِ شبِ قدر. این تمامِ چیزی ست که دین در یک ماهِ رمضان در تلاشِ القای آن است.


روزه، خالی‌شدنِ تن نیست؛ به‌ا‌ندازه‌شدنِ تن است. رمضان اهمیتِ کافیِ تن است برای دست‌یافتن به اهمیتِ کافیِ روح. آزادی از تن نیست؛ پیوستن به تن است. رمضان خوارداشتِ تن نیست؛ یادآوریِ تن است. در رمضان بیش از همیشه به گرسنگی و تشنگی و ضعف فکر می‌کنیم. بیش از همیشه در بندِ تن ایم. واقعاً شگفت‌انگیز است که ماهِ خدا، ماهِ یادآوریِ تن باشد!




قفل بر درِ باز



۵ تیر ۱۳۹۵


۱ نظر ۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۳:۴۵
محمدحسین توفیق‌زاده