1.
توتِ
به خانه
رسیده ام
اما تنها
خواهم
افتاد
و چه دور
خواهم
رفت
با کفشِ ارغوانی ات
2.
نبضِ من
به رگ-برگ های ارغوان
سرایت می کند
وقتی که قهوه را
توی جیبت می گذاری و می روی
از دو حفرۀ صورتم
دو ارغوانِ کبود دمیده است.
3.
زیرِ پوستم
ارغوان ارغوان رشد می کند
شیشۀ پنجره
تخته سنگِ گوشۀ اتاق را در هم خرد می کند
و اینک
تابوتی ارغوان ارغوان
که تا شاخه های برهنه تشییع می شود.
10 اردیبهشت ماه 1393
۳ نظر
۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۰