لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایده ها» ثبت شده است

 

توصیفِ احساس

1.

آبِ ترشی در دهانم است. لزج. به گمانم زرد باید باشد. به او که نگاه می‌کنم بوی خون و کافور به مشامم می‌رسد و هرلحظه نزدیک است پنجه‌هایم را فرو کنم در گوشتِ تنش و تکه‌پاره‌اش کنم. باید حفرۀ گورش باشم و نداند. باید پرتگاهش باشم و نداند. باید با این چاقوی زنجانِ دسته‌صدفی رگ‌وپی‌اش را نخ‌کش کنم و جلوِ چشمش روده‌های درآورده‌اش را با فشار گره بزنم تا جر بخورند.

2.

از تماسِ تنش با دیگری دندان‌هایش را به هم فشار می‌داد و دستش را چنان مشت می‌کرد که غضروف‌های انگشتانش صدا می‌کردند. راه که می‌رفت، تنش منقبض بود و رگ‌های شقیقه‌اش ورم می‌کردند و به هرچه می‌آمد پیش پایش تیپا می‌زد و مدام زیرِ لب با شدت می‌گفت: «خفه‌شو.»

 

پ.ن: تمرینِ کلاسِ نمایشنامه‌نویسیِ بخشِ فارسی

22 شهریور 1394

 

۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۴
محمدحسین توفیق‌زاده

 

موضوع: دیرشدن

 

لحنِ رئال

نگاه انداخت به ساعتش. عرقِ صورتش را پاک کرد با کفِ دست. پلکپلک زد. به ماشینهای قفلشده درهم نگاه کرد. باز نگاه انداخت به ساعت. از تاکسی پرید پایین و دوید. راننده کلهاش را درکردهبود از پنجره فحش میداد پدرسگ، کرایه... و او میدوید.

 

لحنِ رمانتیک

مثلِ همیشه دیر میآیی. اما من هستم مثلِ همیشه. تو مرا کاشتهای؛ مثلِ این باغبان که بنفشه میکارد. تو باغبانِ منی که دیر میآیی. کجایی؟ همیشه میگوید: «دارم میآیم. نزدیکم.» و هر بار که آمده... بروم آب بخورم... آقا آبسردکن کجاست؟ «آنجا. پشتِ آن سروِ بلند.» بگذار یکبار هم بیاید و ببیند نیستم. بداند که اینبار دیگر واقعاً دیر شده است که بیاید. «رسیدم. کجایی؟» دیر اومدی رفتم. با خود فکر میکنم میوههای دیررس زود پلاسیده میشوند. نمیدانم این جمله را چگونه ساختهام؛ اما این را از روی زمین که توتهای تابستانه افتادهاند میگویم...

 

لحنِ سوررئال

صبح خواب ماند. هوا سیاه. نفسنفس میدوید. ماشینها رد میشدند از او. عقربههای ساعتِ بزرگِ آویزان داشت می‌سوخت. ایستاد بندِ پاهایش را محکم ببندد. «چرا این‌‌قدر زود اومدی؟» دیرم شده بود آخه.

 

لحنِ زبان‌گرا

1.

دیرشدنِ تو

از آن که دوری

 

2.

دیر رسیده‌ایم

از آن که دور بوده‌ایم

از آفتاب

 

3.

دیرترین

پنجره‌ها باز شده‌اند

اما دیگر دورند

 

12 مرداد 1394

پ.ن: تمرینِ جلسۀ گروهِ نثر بخش فارسی دانشگاه شیراز

 

 

۰ نظر ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۷
محمدحسین توفیق‌زاده