لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

دربارۀ ترس و لرز [یادداشتِ شخصی]

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ب.ظ

شاید باید چیزی بنویسم دربارۀ کتابِ ترس و لرز. امروز 3 اردیبهشت 95 برای سومین بار این کتاب را خواندم. تحلیل‌ها، ضجه‌ها، فریادها، زجرها، رنجوری‌ها. همه آشنایند. همه پُر از پذیرایی و سرکشی و آسایش اند. سرشار از خستگی و سرخوشی.

 

باید آن‌چه از این کتاب برایم می‌ماند بدانم.

 

* دستِ‌کم‌نگرفتنِ هیچ‌کس و مخصوصاً سهل‌انگاری‌نکردن. چیزهای بزرگ را به حدِ خود پایین‌نکشیدن و حقیرنکردن. در کلام نیاوردن و اسیرنکردنِ عواطفِ بلندِ شخصی و الهی.

 

          * پارادوکسِ حیات. نگریختن از پارادوکس. پذیرشِ محال و لطفِ محال.

 

* زیباییِ امرِ اخلاقی و آرامشِ آغوشِ هرچیزِ کلّی. تسلّای سخن. تسلّای اشک و همدردی. اما تنهایی. مسئولیتِ هولناکِ تنهایی. وظیفۀ سکوت و ناتوانیِ سخن و زبان.

 

* ترک. ترکِ تعلق. بی‌بازگشتیِ ترک. تهی‌شدنِ من از نیرو، بعد از ترک. ناتوانی در بازگشتن به پای خود. وسوسۀ اخلاق. وسوسۀ توبه از گناه. وسوسۀ توبه از غیرِگناه. بازگشتِ سرافکنده.

 

[این یادداشت ناتمام رها شده. معنایش این نیست که به همین جا محدود می‌شود ثمرِ این کتاب برایم. بلکه این است که از این پس هرچه می‌نویسم، ثمرۀ این کتاب است.]



Ferenczy Ábrahám áldozata 1901

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی