لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

چهار

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ب.ظ

1.

عسل

 

و زنبورِ تنها

سیگارش را زیرِ

پا

خاموش کرد

و از کنارِ تلنبارِ لاشه ها

-زنبورانِ سقوط کرده-

گذشت و دور

شد.

 

آنک اشک های ناکامِ ملکه

                                -تلخاتلخِ غلیظ-

که می چکد

از گوشۀ کندو

و جاری ست

بر زبانِ سنگ.

 

2.

 

دلم

چشمِ آرش است

چرا که تنش

تکه

تکه

شد

و به هزاران سوی پرید

چنان که تیرش به یک سوی...

 

آتش است دلم

شعله های نگاهِ آرش است دلم

نگاهی به دور

به کنارۀ جیحون

به شیارهای تنِ آن درختِ پیر

و به فانوس های بسیار خاموشی

که به آن چوبۀ تیرش آویخته اند

 

دلم

خشمِ آتش است

چشمم

اشکِ آرش...

کجاست لبانش؟

پس کجاست لبخندانش؟

 

3.

شب بود

آمد

- مردی که سرِ چهارراه

طرحِ برگ را بر زمین می ریخت

با خونِ سرش-

در من تخم گذاشت

             - یک بمبِ ساعتی-

 

شب است هنوز

و تمامِ مردم

و تمامِ ساعت ها

در خوابند

در خوابِ مرگ

در خوابِ بی مرگ.

 

4.

 

رقصِ شاخه ها

پریشان و دست افشان

اما نه باد است و نه موسیقِ ارّه

درخت

دیوانه شده است!

 

6 فروردین ماه 1393

۹۳/۰۱/۱۴
محمدحسین توفیق‌زاده

سروده ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی