لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی» ثبت شده است


 

شعرها را شاعران با دست می‌نویسند؛ اما آواها از عمقِ تن‌ها برمی‌آیند.

 

یعنی شعرها چقدر از جان‌ها فاصله دارند. چقدر دستِ شاعران کوتاه است.

 

تو برپایی آن‌جا که مطرب نشیند

 

همیشه این مصراع را حرفی از تحقیرِ شاعران خوانده‌ایم؛

یک بار ناصرِ خسرو و کلِ قضیۀ دربار و چه و چه را کنار بزنیم و به مصراعِ بی‌زمان نگاه کنیم:

این کلمات به اندوه و افسوس سرشته‌اند؛

برای پروردۀ کلمات و آرزومندِ پروردنِ کلمات، سرخوردگی از این حقیرانه‌تر وجود ندارد؛

یعنی که تلاشِ کلمه‌پرداز چه بی‌هوده است؛

یعنی تنها صدا به فریادِ غریقِ بی‌جان می‌رسد؛

یعنی شعر، دسته‌دوم و تجمّلِ بی‌هوده است؛

یعنی کارِ آن کس که جز صدا، جز مشتی موج، جز مشتی هوا، هیچ در اختیار ندارد، جانانه‌تر است.

 

تنم تنبور می‌خواهد.

 

پ.ن:

 

راستی؛ کسی هم پیش از این، همین حرف‌ها را چنین گفته:

“Where words leave off, music begins.”
Heinrich Heine

لینکِ مرجع

«درست از جایی که کلمات می‌بُرند، موسیقی می‌جوشد.»



1 دی 1395

۰ نظر ۰۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۱۲
محمدحسین توفیق‌زاده

 .

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۸
محمدحسین توفیق‌زاده

 

 

 

 

دریافتِ موسیقی
حجم: 5.54 مگابایت

 

متنِ آهنگِ Olvidate de Mi یاسمین لوی:

 

اسپانیولی:

 

Melancolía,

Mi mujer perdida,

Atrapada en las cadenas de su vida,

Prométeme que no perderas jamás

La esperanza de volver a amar,

Igual que me amaste,

Igual que te amé.

 

Olvídate de mí, olvídate,

Llegó el momento de irme,

Olvídate de mí, olvídate,

Que no te mueras conmigo,

Olvídate de mí, olvídate,

Hasta un nuevo encuentro.

 

انگلیسی:

 

Forget About Me

Melancholia

My lost lover

Trapped in the chains of her life

Promise me you'll never lose

The hope to love again

Just as you have loved me

Just as I have loved you

 

Forget about me, forget

It's time for me to go

Forget about me, forget

You won't die with me

Forget about me, forget

Until we meet again

 

فارسی:

 

ملانکولیا،

دلدارِ ازدست‌رفته‌ام،

به دامِ زندگی‌اش افتاد...

 

دلم را قوی دار!

به این که

امیدِ عشقِ دوباره از دست نخواهی داد

عشقی چنان که می‌خواستی‌ ام

عشقی چنان که می‌خواستم ات

 

از یادم ببر، ببر از یادم

رفتن‌ام فرا رسیده

ببر از یادم، از یادم ببر

با من نخواهی مُرد

از یادم ببر، ببر از یادم

تا آن‌هنگام که از نو

یکدیگر را بیابیم

 

ترجمۀ خودم

 

22 تیر 1395

 

۶ نظر ۲۲ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۶
محمدحسین توفیق‌زاده


دیر اَبوت

تا تو قدر مِه بُدُنی ، دیر اَبوت
tâ to qadre me bodoni dir abut
تا بیای پَهلوم بُمُنی ، دیر اَبوت
tâ biây pahlum bomoni dir abut

زندگی مِثل نسیمِن ، زود اَرِیت
zendegi mesle nasimen zud areyt
تا بُفَهمی بِی جَوُنی ، دیر اَبوت
tâ bofhmi bey javoni dir abut

تا مِه از یادِ گذشتَه م دور بَشُم
tâ me az yâde gozaštam dur bašom
بِی دو چشم آسَمُنی ، دیر اَبوت
bey do češme âsamoni dir abut

اِی که بی عطر تَنِت غمگین اَبُم
ey ke bi atre tanet γamgin abom
تا بیای اِسمُمْ بُخُنی ، دیر اَبوت
tâ biây esmom boxoni dir abut

نُمِ خوبت رو لُوُم مُندِن هَنوز
nome xubet ru lowom monden hanuz
بی تو عشق و زِندِگُنی ، دیر اَبوت
bi to ešq o zendegoni dir abut

خاطراتِ پشتِه وا یادُم بیار
xâterate pešte vâ yâdom biâyr
روح گُشنَه م وا خیالِت ، سیر اَبوت
ruhe gošnam vâ xialet sir abut

بندرعباس تابستان ۱۳۵۹

 

 

۰ نظر ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۲:۳۲
محمدحسین توفیق‌زاده