لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارغوان» ثبت شده است



1.


توتِ

به خانه

رسیده ام

اما تنها

خواهم

افتاد

و چه دور

خواهم

رفت

با کفشِ ارغوانی ات



2.



نبضِ من

به رگ-برگ های ارغوان

سرایت می کند

وقتی که قهوه را

توی جیبت می گذاری و می روی

 

از دو حفرۀ صورتم

دو ارغوانِ کبود دمیده است.



3.



زیرِ پوستم

ارغوان ارغوان رشد می کند

 

شیشۀ پنجره

تخته سنگِ گوشۀ اتاق را در هم خرد می کند

و اینک

تابوتی ارغوان ارغوان

که تا شاخه های برهنه تشییع می شود.


 

10 اردیبهشت ماه 1393



۳ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۰
محمدحسین توفیق‌زاده