لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

پرسش های معرفت [اندیشه]

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ب.ظ


معرفت، محلِ گزاره‌های قطعی نیست؛ تنها قطعی‌های معرفت، پرسش‌ها هستند.

 

پ.ن: منظور از معرفت، آگاهی و شعورِ حضوری ست، نه دانایی حصولی.


31 مرداد 95


۹۵/۰۵/۳۱

نظرات  (۷)

۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۱ ا.پ. اَبرام
منظور از آگاهی حضوری چیه؟
پاسخ:
آگاهی ای که نیازی به کسب نداره.
آگاهی ای که کشف شدنی ـه نه کسب کردنی.
آگاهی ای که ذاتی ـه نه صفاتی.
آگاهی که "هستی" نه "شده ای".
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۰ در مسیر شدن
منظور از معرفت حضوری همون شهودی و عرفانیه
پاسخ:
آره.
در این حدی که چندتا پست شما رو خوندم دیدم که
توی هنر و ادبیات یه اشتراک نظرایی با هم داریم
اما توی مصادیق؛ کمتر!
و بیشتر در مسائل تئوریک :)
پاسخ:
ولی من که پست های شما رُ خوندم
چنین چیزی ندیدم.
O_o

خب چون توی وبلاگم هنوز راجع به هنر صحبت خاصی نکردم :)


ولی خودم که میدونم اشتراک نظر داریم یا نع






















پاسخ:
آها.
اگر بگیم علم فاعلی و علم مفعولی ساده تر هست ، علم فاعلی از طریق تجربه و خود شخص فاعل بدست می آید ، علم مفعولی ، از طریق تکرار آزمایش ها در بیرون از فاعل کسب میشود مثل : علوم تجربی 
پاسخ:
همۀ این طبقه بندی ها فقط به دردِ کتابا می خورن.
هیچ کدوم هیچ جای زندگی کاربرد ندارن.
اگه داشتن باید با دونستنِ اینا می تونستم کاری بکنم برای خودم.
که نمی تونم.
همین که بفهمی که بخش عظیمی از زندگی مانند دانش حضوری ، با عقل قابل پاسخ نیست ، یعنی فهمیدی که فهم هر انسان از زندگی تا حد قابل توجهی به نوع تجربیات زندگی شخصی اش برمیگرده ، اون وقت میفهمی که نمیتونی قضاوت کنی ، نه خودت را ، نه دیگران را ، بعد بار عظیمی از درد ها از تو کاسته میشه ، چون بخش عظیمی از دردهای ما حاصل قضاوت ها و دانش های ما است که عملا درست نیستند ، وقتی بفهمیم که چقدر کم میدانیم دیگر از دانسته های جعلی عذاب نمیبریم،  بعد میفهمیم که هنوز باید به سوال ها جواب داد ، اما عقل چیزی ندارد ، پس باید به سراغ منابع معرفتی دیگری رفت مانند وحی ، یا شهود یا شاید هم شعر.  // این تقسیم بندی کتابها به ذهن ما نظم میده ، نشون میده کجای کار هستیم ، وقتی کیفیت نوع معرفتت رو بفهمیم ، کیفیت اخلاقیات رو هم میفهمیم و اون وقت بهتر قضاوت میکنیم و همه ی اینها در زندگی کاربردی اتفاق می افته ولی رسیدن بهش بدون کتاب ساده نیست.
پاسخ:
این نیست که عقل ناقص باشه، ما بلد نیستیم از تمامِ ظرفیتِ عقل استفاده کنیم و ازش کار بکشیم.
ولی با پناه بردن به وحی و شهود موافقم.
ولی باز هم مهم نیست که اخلاقیات چی هستن و چی نیستن.
اخلاقیات از بیرون به من تحمیل میشه. من از بیرون متنفرم. چون سرگرمم می کنه و این توهمُ برام به وجود میاره که "بیرون حالمُ خوب می کنه." درحالی که فقط سرگرمم. نه خوب.
با دو بخش اول موافقم ، ولی در مورد اخلاقیات: 
اتفاقا اخلاقیات خودجوش ترین بخش ما هستند ، آنچه از بیرون تحمیل میشود قانون است ، بنابراین اگر روزی نظارت قانون نباشد ، ما از قانون سرپیچی میکنیم ، ولی حتی اگر هیچ نظارتی بیرونی نباشد همچنان از اخلاقیات پیروی میکنیم ، قانون رو دیگران مینویسند و اخلاقیات را ما انتخاب میکنیم.

بدون شک ، جهان بیرون صادقانه ترین دروغ هستی است .
پاسخ:
اخلاقیات حاصلِ خودخواهی ـه.
و اگه خودخواهی غیرِاخلاقی ـه،
پس وجودِ اخلاق غیرِمنطقی ـه.
غیرِ منطقی بودنش به این ـه که اخلاق که زادۀ خودخواهی ـه، زایندۀ خودشُ نفی می کنه. درحالی که هیچ چیزی نمی تونه جوهرِ خودشُ نفی کنه.

کاملاً آگاهم که دارم چرند میگم. ولی چاره ای نیس :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی