لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

آخرین های سال نود و سه

چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ق.ظ

1.

همیشه خیابان میان ما

فاصله نیست

فاصله ماییم

وقتی نگارگرِ قرن های دور

دست های ما را

دورگیری می کند

 

2.

به دنبالِ کلید بودم

دری پیدا شد

 

3.

لامپ هست

اما کلید در تاریکی است

 

4.

در بسته است

بر تنت دست می کشم

به امید کلید-

اتاق روشن می شود

 

5.

در عمق لبانت

فرشی

که در هر بوسه

باز می شود و بسته می شود

 

6.

در جهانِ نخ های آزاد

من عقده ای هستم

 

7.

زبان بریده ای به راه می رفت

نه کلامی

نه ترانه ای

تنها

 می رفت

بریده ها این گونه اند

 

8.

دهانم را دوخته ام

بیا تا با دهان دوخته

تنت را بچشم

 

9.

من از تن لخت تو می خورم

 

10.

سینه ام ترک خورد و ترکید

 

قلبم افتاده بر خاک

جان می کند ماهی وار

ایستاده ام

نگاهش می کنم

 

11.

تکه ای آتش بریدم

در کاسه ریختم

خوراکِ عقابی است

که در حفرۀ سینه ام لانه کرده

 

12.

نشسته بودم خیره به تو

بلند شدی ناگاه

*

آجرها پنجره را بلعیدند

در به هم خورد قفل شد

دستت کلید را به خود مکید

بزرگ شدی بزرگتر شدی

خارهای تنت مرا خراشید

مارها از خراش های تنم گریختند

من از پوست خود افتادم

برداشتی و بوییدی

و بلعیدی مرا

و رفتی

*

نشسته بودی خیره به من

بلند شدم ناگاه

... و رفتم

*

عبور می کنیم از -کنار- هم

نمی شناسمت

نمی شناسی ام.

 

13.

عبور می تراشد و تکه تکه می کند تنم را

تکه های تن من در جا مانده

و تکه های جا در تن من

و اینک تن من که دیگر تن من نیست

تکه تکه های جا است

و مرگ این است

پراکندن همه تن در جا

و آکندن همه جا از تن

و زندگی این است

 

14.

در آخرین سفرۀ سال

می نشینم

کسی نیست مرا بخورد

 

15.

صبحانه بذر می خورم

شب ها شکوفه می زنی

 

اسفند نود و سه

۹۴/۰۱/۰۵
محمدحسین توفیق‌زاده

سروده ها

نظرات  (۱)

مدتی "سنگ باران"تاخیر شد/مدتی بایست تا خون شیر شد ☺

شعرها عموما خوب بودن البته شعر های محشر و مصخرف هم بینشون بود که البته با توجه به سلیقه من
تو شعر 1 معنی دورگیری رو نفهمیدم
شعر 2 فوق العاده بود شعر 3 فوق العاده تر که اگه اشتباه نکنم هردوتا حاصل یه لحظن
شعر 4: ممممممممم...نه!
شعر 5 مضخرف بود. ببخشید!شاید من نفهمیدم چی به چی شد
شعر 6 رو زور زدم تا فهمیدم. اگه مثلا میگفتی من خود گرهی هستم منظور بهتر منتقل میشد
شعر 7...واو...واو...
شعر 8 رو هم من خیلی دوست داشتم
شعر 9...نه! نمیخوام قبول کنم ازش خوشم اومده
شعر 10 هم عالی و به حد 7 خوب بود
شعر 11 به نظر من بهترین شعر بین این چند تا بود. به نظر من اگه مینوشتی در تنم ریختم بد نمیشد. این شعرو بی نهایت دوست داشتم
شعر 12 خیلی خوب بود به خصوص بند آخر. تصویرای بند دوم هم عالی بودن البته بجز یکی دوتا.
شعر 13: در کل با یدالله رویایی حال نمیکنم!
شعر14 رو هم خوشم اومد و هم بدم اومد. کاش بهتر مینوشتیش!
شعر 15 فوق العاده عالی بود. صبحانه بذر میخورم...شبها...

الآن به کامنتم نگاه میکنم خندم میگیره. اینا چین نوشتم؟ 

به هرحال خوشحال شدم شعرای جدیدتو خوندم
سنگ فراوان ببار...
پاسخ:
ممنون از نظر.
فقط دربارۀ "دورگیری" یه نکته بگم که یه اصطلاحِ فنی توی نگارگریه.
+
بیشترِ این ها تمرین هایی هستن برای سینما. به جز یکی دو تا که تجربه های کلمه هستن، بقیه تجربه های تصویرن. بخاطر همین شاید خیلی هاش به عنوانِ شعر پذیرفته نشه حتی از طرفِ خودم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی