لَمَحات

دمی پیدا و دیگر دم نهان است

آخرین نظرات

  • ۲۱ مهر ۹۶، ۱۴:۴۳ - اشک مهتاب
    :)

سه شعر؛ مثلِ باباچاهی

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ

1.

چه فرقی می کند:

با تو/

و با او در کتاب فروشی

با او/

و با تو در کتاب فروشی...

من کتاب هایم را

و در خانه نتهایی را

تنهایی

خواهم خواند

به آوازِ کوتاه.

 

2.

به هر شماره ای که

خواستی با من تماس

و بستنی قیفیِ رنگین کمانی بگیر

و تا کمانِ آرش را رنگ می کنم

از قیفِ وارونۀ بستنی تیری

و با تنهایی بساز

روی نیمکتِ

و پارک می کنم خودم را توی اتاقِ کوچکی که منم

مبادا به هر شماره ای تماس

و شکلاتِ تلخ بگیری

و من بر ندارم

 

3.

پرواز را فراموش

و گره های سبز را به ضریح

و محکم گریه کردم

و اشک هایم را

با دستِ از مچ بریده ام

برای استکان های

و خالی که گوشۀ چانه ات نیست

فرستادم.

لُپ هایت گل

و نگاهی به من انداختی

که تمام لحظه هایم را

و دستم را گرفتی

و توی آن کوچه ی بی فروغی که

داشتم پرواز را به خاطر

و خودت را سپردی به دستِ من

تا پرنده های

و تمامِ مردگان زمان را

توی باغچۀ حیاتت دفن کنم/

-برویم؟

-باد می آید،

بگذار پنجره را ببندم./

این انتهآغازِ عشق بود.

 

فروردینِ 1393


پ.ن: علی باباچاهی، شاعری ست که نظرِ «شعر در وضعیتِ دیگر» و «شعر ِ پسانیمایی» را مطرح کرده و شعرهایی هم در این حوزه ارایه کرده است. من هیچ ادعایی ندارم که توانسته ام «شعری در وضعیت دیگر» بگویم. من فقط تمرین کردم در این سه تکه. نمی دانم چقدر می تواند خوب یا بد باشد. به هر حال، من این حق را برای خودم قایل هستم که بتوانم -و می توانم- در هر شکلِ شعر، کمی طبعم را بیازمایم.

 

نظرات  (۱)

3 خیلی خوبه

پاسخ:
ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی